نبودیم...



از پنجره دیدم اومدی؛ صدات زدم؛ نشنیدی

از پنجره دور شدم؛ سرت رو بالا آوردی؛ پشت پنجره نبودم

انگار نه من منتظر تو بودم،
نه تو به یاد من

غریب ناآشنا



می دونی غریبه بری جلو آشنا برگردی ینی چی؟
می دونی آشنا بری جلو دوست برگردی ینی چی؟
می دونی دوست بری جلو عاشق برگردی ینی چی؟
می دونی عاشق بری جلو فارغ برگردی ینی چی؟

فرصت مطالعاتی



کسی نمی خواد به من فرصت مطالعاتی بده برم واسش درمورد بارها و کافه های اروپایی تحقیق کنم؟

با آقا حافظ



می فرمان: ... وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست

می فرماییم: وز بهر ظاهرسازی؛ آبرو داری؛ حالا شما فک کن ما خوبیم؛

خواب



پریشب تو خواب یه پسر ارمنی بودم.. اسمم فرد بود، راننده سرویس دبستان دخترونه بودم.. عاشق یکی از بچه مدرسه ای ها شده بودم.. عاطفه! شبا خوابش رو می دیدم که بزرگ شده، عروسم شده.. عکسمون رو گذاشتیم رو عسلی کنار تختمون.. نگاش می کنم و قربون صدقه ش می رم

از قدیمی نوشته ها



گاهی شما آگاه نیستید از میزان تاثیر لبخندتان بر کل روز یک نفر


آگاهی های خود را بالا ببرید

از متروسواری ها



دختره تو مترو داد زد: خانوما لطفن یه دقه پاهاتون رو بالا پایین کنین این چادر من یه جا زیر پای یکی گیر کرده

چند ثانیه بعد داد زد: مرسی خانوما. درومد

آشفتگی ها


چیزی که بیشتر از شکست عشقی اذیتم می کنه، صبح زود از خواب بیدار شدنه


بر ماست



یه سری فکرها هم مثل شن و ماسه می مونن؛ 
هرچی هم مغزت رو بتکونی، آخر سر یه سریشون لای درز و دورزها گیر می کنن و بیرون نمیان

بی خیر



داشت عباس قلی خان پسری، پسر بی ادب و بی هنری

و به ما معرفیش نمی کرد؛ می گفت شوما حیفی

بمب افکن


ملالی نیست جز دوری شما که همچون بمب اتم هیروشیماس

!خطر ریزش!

یک نفره وارد هواهای دونفره نشوید

اسمش مسافر نبود


نیامد که بماند؛

که اگر آمده بود نگاهش می داشتیم به ضرب و زور

گرچه ضرب و زورمان هیچ گاه زیاد نبود...

همان بهتر که نیامد،

تا بگوییم نگاهش می داشتیم اگر می آمد؛