من موندم و حوضم
حوضی که عکس ماه دیگه تو آبش نمی افته
ازبس که دوره ماه
ازبس که تیره است آبش...
قصاص
این قطع کردن دست دزدها چه صیغهایه باب شده تازگیها؟
یکی نیست بیاد دست دزد خوشبختی مارو قطع کنه؟؟
ان درزهای ننه بزرگ- فی الحال
نازی! ذهن میدونی چیه؟ ملکه رو چی؟ میشناسی؟
ملکهی ذهنت باشه، تو ت ن ه ا ی ی.. تنها! انقد من و جز نده
یه دنده ی آشغال؟
- میدونی دایی مشکل شما کجاس؟ خانوادگی همهتون لجبازین
- ببین حدیث خانوم! ما آدمهای لجباز و عوضیای نیستیم!
- بهه! صفت متممش یه چی دیگهسا!
- ببین حدیث خانوم! ما آدمهای لجباز و عوضیای نیستیم!
- بهه! صفت متممش یه چی دیگهسا!
ان درزهای ننه بزرگ..
نازی! لخت بودن همیشه شهوتانگیز نیست.. گاهی وحشتآوره
هیچچیز تو زندگی وحشتانگیزتر از یه حقیقت لخت نیست..
هیچچیز!
جلسه خانوادگی- چای و خواص آن
- چایی خوب نیست، خصوصن زیادش..
- چی چی و خوب نیست، کلی آنتی اکسیدان داره، خوردنش چه سیاه چه سبز توصیه شده.
- نخیرم! میگفتن طی یه آزمایش، چای خشک ریختن لای نون، دادن به گاوها.. انقد تلخه که گاوِ یه گاز زده، انداختتش بیرون!
- خب چایی و دم میکردن میدادن، ببینن گاو ِ چه جور میخوره!
والا! با این نوناشون!
جسم سالم در بدن سالم است!
همون روز که رفتم و واسه ایروبیک اسم نوشتم، میدونستم آدم ادامه دادنش نیستم.. میدونستم و باز نوشتم!
سه جلسه رفتم.. خب مقاومت قابل ستایشی بود.. حالا فقط پیاده میرم.. از شرکت تا مترو.. از مترو تا خونه.. این یکی و سعی دارم بیشتر مقاومت کنم!
دیشب با وجود شاش عظیمی که مرا درخود فروبرده بود، باز از مترو پیاده برگشتم..
مثانهی پر بالا و پایین میرفت و من فشارم را به اسفنکترها بیشتر میکردم: نچک! نچک! رسیدیم! رسیدیم!
یک ربع هم از همیشه دیرتر رسیدم! از بس که پر بود و نمیشد تند راه رفت! بدمسسسسب!
کنار آینهی اتاق یه تیکه روزنامه چسبیده ..
سخنی از نهج البلاغه:" و نابود است آنکس که ارزش خود را نداند."
دست میندازم و میکنم تیکه کاغذ و از گوشهی آینه و میرم که به داد مثانهی در حال انفجارم برسم!
کرهی شمالی نم پس میدهد
من بهش میگم معجزه
تو شاید بگی شل شدن طناب!
هرچی که هست، انگار راهی باز شده اینجا!
تو شاید بگی شل شدن طناب!
هرچی که هست، انگار راهی باز شده اینجا!
اشتراک در:
پستها (Atom)